سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید که مردى از خارجیان شب بیدار است در نماز و خواندن قرآن ، فرمود : ] به یقین خفتن به که با دو دلى نماز گزاردن . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 آبان 4 , ساعت 4:21 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

بانوی باحجابی داشت در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛

خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق.صندق‌دار زنی بی‌حجاب و

اصالتاً عرب بود.صندوق‌دار
نگاهی از روی تمسخر به او انداخت و همینطور که داشت

بارکد اجناس را
می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت.

اما خا نم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این

باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی شود!

بالاخره
صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل

و
بحران داریم و این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که
عاملش

تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به
نمایش گذاشتن

دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به
صورت بزنی برو به کشور

خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»

خانم محجبه
اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار

کرد…روبنده را
از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهره? اروپایی

و
چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:

«من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است و اینجا وطنم…شما دینتان

را فروختید و ما خریدیم.

برگرفته از وبلاگ نیاز کوچولو










لیست کل یادداشت های این وبلاگ