سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
 
شنبه 92 آبان 4 , ساعت 2:7 عصر

این روزها حال خوبی دارم

کتاب می خوانم

سینما می روم

سیب گلاب پوست می کنم

با لبخند می خوابم

با گنجشکها حرف می زنم

به درد دل کاج ها گوش می دهم

با قطره ها بخار می شوم

و بازیگوشانه

دوباره از ناودان می چکم

این روزها چسب زخم به آینه می چسبانم

و هر و هر می خندم

با دهانی که بسته است انگار

و جای رژلبت را

گوشه ی پیراهن سفیدم بو می کشم

این روزها

با گندم ها می رسم

و بوی نان می دهم

این روزها...






































همه را دروغ گفتم




شنبه 92 آبان 4 , ساعت 1:46 عصر

razmi_hamid.docx" />




شنبه 92 آبان 4 , ساعت 1:27 عصر

ایدوست ما همانیم که با یاد تو مستیم هنوز از دوری تو جام بدستیم هنوز در    خلوت تنهاای خود با ما باش در خلوت تنهاای یاد تو هستیم هنوز ///                      طاقت رفتنم نمیماند چون نظر میکنم به رفتارت وز سخن گفتنت چنان مستم که ندارم جواب گفتارت /// جواب از مهتاب تو که مستی ز حال و رفتارم  پس بکن گوش تو بگفتارم خوب صیدی بدام افکندی میکنم شکر چون توای یارم ///   غم مخور غصه مخور وقتی دلت پیش منه دل من پیش تو ودل تو پیش همه /// دست بدست من بده پا بپای من بیا بگو امروز مال عشق بگو فردا مال ماست /// نمیدونم چرا من همیشه بده کار تو میشم  وقتی که تنها میشم بایاد تو راضی میشم //اکر بادیکری ننشسته لیلی چرا جام مرا بشکسته لیلی ///




شنبه 92 آبان 4 , ساعت 1:9 عصر



شهروند کارآمد


 


زمانی که ارزش ها، عقاید
و نگرش هایی که از سوی والدین و سپس محیط آموزشگاهی به عنوان معیارهای رفتاری
کودکان و نوجوانان مورد پذیرش و پیروی قرار می گیرد، جامعه پذیری معنا می یابد.
جامعه پذیری دارای دو مفهوم و مرحله کلی است
: در مرحله اول که مفهوم جامعه پذیری اولیه نامیده می شود کودکان
ارزش های خانواده را در خود درونی می سازند مثلا احترام به بزرگ تر، قانون و جامعه
و حفظ نظم و امنیت اجتماعی و ... در مرحله دوم که جامعه پذیری بسط یافته است، کودک
تا مرحله پایان نوجوانی ارزش های خانواده را وارد آموزشگاه کرده و در برهه ای از
مقاطع تحصیلی این ارزش ها، باورها، ارزش ها و فرهنگ برای کودکان و نوجوانان روشن
تر شود و عناصر آن مورد تاکید قرار گیرد به همان نسبت تحقق شهروند کارآمد بیشتر
محقق می شود
.


مساله مهم در قبول نقش
های با اهمیت در جامعه توسط کودکان و نوجوانان به فرایند جامعه پذیری و قبول
رفتارهایی وابسته است که آنها را به عنوان یک شهروند کارآمد معرفی می کند. یادگیری
مداوم رفتارهای شهروندی، اساس جامعه پذیری مطلوب را تشکیل می دهد. علا وه بر مساله
تداوم، جامعه پذیری یک فرایند دو سویه است: نه تنها کودکان و نوجوانان می بایست با
جامعه و آموزشگاه سازگار شوند بلکه به نوعی آموزشگاه نیز می بایست با اعضای خود
سازگار شود. در نظر گرفتن جامعه پذیری کودکان به عنوان یک فرایند دوسویه در ایجاد
گروه ها و تعاملا ت مشارکتی بسیار حائز اهمیت است. در حالی که کودکان و نوجوانان
تغییر می یابند تا نیازهای گروه و جامعه را برآورده سازند، آموزشگاه ها و مراکز
تربیتی نیز باید ساختارهای خود را به نوعی تغییر دهند تا بتوانند نیازهای اعضای
مختلف را برآورده سازند. برای پیاده سازی جامعه پذیری موفق می بایست پیام های گیج
کننده حذف شود تا سو» تعبیرها از بین برود، پیام و یافته های موجود در آموزشگاه ها
و گروه های مشارکتی باید به صورت کاملا مشخص شرح داده شود تا افراد اطلا عات
مشابهی به دست آورند که بتوانند بر اساس آن تصمیم بگیرند. به سخن دیگر جامعه پذیری
در گروه ها و آموزشگاه ها باید با توجه به پارامترهایی صورت پذیرد که در آن اهداف
و ارزش های اجتماعی به صورت واضحی شرح داده شوند. برای رشد جامعه پذیری و مهارت
های شهروندی گام های زیر به عنوان ضرورت رشد جامعه پذیری مطرح شده اند
:


گام اول:


مشخص کردن مفاهیم. برای
خود و دیگران و خصوصا کودکان و نوجوانان، مشخص کنید که جامعه چیست؟


باید بدانید که جامعه از
آن شما و شما از آن جامعه هستید. هنگامی که تعدادی از افراد، هدف های مشترکی را
تعیین کرده و در یک محل استقرار یابند، شکل گیری گروه که یکی از نتایج اجتناب
ناپذیر تعامل اجتماعی است، تحقق می یابد. هر فردی بخشی از یک گروه بزرگ تر است که
باید هنجارها و ارزش های آن را رعایت کند. یک شهروند کسی است که به طور موثری واجد
ویژگی هایی است که او را در جهت حفظ منابع جامعه هدایت می کند. این منابع عبارتند
از انسان های دیگر، محیط زیست، جهان، منابع زیرزمینی، انرژی و سوخت، سرزمین و
فرهنگ. زمانی که فردی بخشی از گروه می شود، انتظار آن است که با هنجارهای گروه و
جامعه موردنظر سازگار شود. به این پدیده جامعه پذیری می گویند. اگر افراد با
هنجارها و ارزش های گروه و جامعه آشنا نشوند در نتیجه دچار باورها و عقاید
غیرمنطقی و غلطی می شوند. بنابراین هم گروه و هم افراد هر دو باید بکوشند تا
هنجارها و ارزش های گروه مورد قبول قرار گرفته و از آن تبعیت کنند
.


گام دوم:


برای درک و فهم رابطه خود
و دیگران با جامعه به این سوال پاسخ گویید که
:جامعه و گروه
چه انتظاری از شما دارد؟


باید بدانید که برای تقویت رفتارهای
شایسته و مورد پسند جامعه توجه و احترام به ارزش ها، باورها، سنت ها و در مجموع به
فرهنگ آن جامعه امری ضروری است
. این توجه و احترام از دوران کودکی می
بایست شکل گیرند. جامعه پذیری در دوره کودکی اهمیتی انکار ناپذیر دارد به همین
دلیل به بچه ها یاد می دهیم که جامعه از ما چه انتظاری دارد. ما به کودکان خود یاد
می دهیم که نه تنها آنها چیزهایی را می خواهند که جامعه باید آنها را برآورده کند
بلکه دیگران هم از آنها خواسته هایی دارند که وظیفه کودکان است که آنها را برآورده
سازند. در این صورت است که به عنوان یک شهروند می توانند درجامعه زندگی کنند و
زمینه زندگی سالم تر و بهتری را نیز برای دیگران فراهم کنند
.شما چه انتظاری از جامعه و گروه خود دارید؟


گام سوم:


آسیب های ناشی از عدم
پذیرش افراد توسط جامعه را مشخص کنید. با کمک دیگران مشخص کنید که پیامدهای عدم
پذیرش افراد از سوی جامعه چه مشکلا تی را در پی دارد. مثلا : افسردگی، انزوا، رها
کردن مسوولیت، سرگشتگی، اضطراب و... باید دانست که میزان پذیرش افراد از جامعه به
میزان پذیرش جامعه از افراد بستگی دارد. در واقع انطباق دو سویه بین گروه ها و
فرهنگ از یک سو و افراد از سوی دیگر امکان رشد رفتارهای مسوولا نه را فراهم می
کند. باید دانست که میزان پذیرش افراد از جامعه به میزان پذیرش جامعه از افراد
بستگی دارد. در واقع انطباق دو سویه بین گروه ها و فرهنگ از یک سوی و افراد از سوی
دیگر امکان رشد رفتارهای مسوولا نه را فراهم می کند
.


گام چهارم:


با کمک دیگران راه ها و
اقدامات لا زمی را که برای تحقق خواسته های جامعه امکان پذیر است مشخص کنید. برای
درک و تحقق خواسته های جامعه و گروه، مسوولیت جامعه پذیری کودکان از دوران اولیه
بر عهده والدین است. اگر چه والدین هنجارهای اجتماعی را زیرپا بگذارند و در عین
حال بر رعایت آنها تاکید کنند، فرزندان خود را دچار سردرگمی خواهند کرد.بنابراین
توجه به گفتار و اعمال در محیط کنترل حائز اهمیت بسیاری است. به همین ترتیب در سطح
جامعه و در آموزشگاه ها نیز تطابق دستورالعمل ها، گفتار و رفتارها از سوی معلمین و
مربیان و در نهایت در دوران بزرگسالی در سازمان ها توسط مدیران و همکاران قادر است
که فرد جامعه پذیری مجددی را به وجود آورد. برای جامعه پذیر کردن افراد در
خانواده، آموزشگاه و سازمان مراحل زیر مطرح شده است
.


آشنا کردن فرد با اهداف و قوانین
خانواده، سازمان و جامعه
.


آشنا کردن با مقرراتی چون نحوه
گفت وگو، ساعت خواب و بیداری، ساعات کار، نحوه تشویق ها، شرایط مشارکت گروهی و
...


آشنا کردن افراد با وظایف و
مسوولیت های محوله
.


نشان دادن تعامل ها، منابع قدرت،
چگونگی توزیع قدرت و ثروت، مرزها
.


تاکید بر ارزش ها، باورها و
اعتقادات پذیرفته ش


ویژگی
های یک شهروند مناسب


زمانی که از ویژگی های یک
شهروند سالم صحبت می شود، در واقع به دنبال نشانه های رشد وکمال، بالندگی، سلامت و
باروری روانی هستیم. هر فردی در جامعه زمانی که مایل باشد به ظرفیت های بالقوه خود
برای سلامت برسد، می بایست در پرورش ابعاد شخصیتی خود بکوشد و در جهت شکوفا ساختن
استعدادها و توانمندی هایش تلاش نماید. در خصوص شخصیت سالم، نظریه ها و دیدگاه های
مختلفی مطرح شده است که گاه به ظاهر با یکدیگر متناقض به نظر می رسند. واقعیت این
است که آنها با یکدیگر در تناقض نمی باشند بلکه هر کدام به بخش هایی از ابعاد
وجودی انسان پرداخته و توصیه هایی بر مبنای روش شناختی و شناخت شناسی خود ارائه
داده اند. مسئله این است که پیچیدگی انسانها و محدود بودن برخی از دیدگاه ها،
امکان رسیدگی به دیدگاهی جامع را محدود نموده است. اما به نظر می رسد برخی از
مشخصات کلی شخصیت سالم در جامعه که می تواند مورد قبول اکثر صاحبنظران باشد را می
توان معرفی نمود تا راهنمایی برای مقایسه ویژگی های خود با ویژگی های مورد نظر
باشد و در عین حال خط و جهتی را مشخص کند تا بتوان بر مبنای آن نسبت به رشد خود
حساس شده و اقداماتی را ایجاد نمود
.


جمع بندی ویژگی ها


1.       یک شهروند سالم از استقلال خود دفاع می کند ونسبت به آن آگاه است.
چنین فردی توانایی، امیال و اهداف خود را می شناسد و می داند تا کجا می تواند
مستقلا نه عمل کند و از مستقل عمل کردن واهمه ای ندارد
.


2.       برمبنای آگاهی از توانایی ها، امیال، خواست ها و اهداف خود، کیفیت
رفتارها و محیط خود را درک می کنند و رویه ها و اعمال خود را با واقعیت هماهنگ می
کنند. آنها ساز شکار نیستند بلکه سازگار با محیط هستند. آنها محیط را می شناسند و
برمبنای شناخت محیط و شناخت خودشان، شرایط را تغییر می دهند
.


3.       یک شهروند سالم، در برابر پیشامدها و وقایع معمول احساس قدرت می
کند. چنین فردی در زندگی در مقابل وقایع سخت گاهی احساس ناتوانی می کند اما گرفتار
احساس یاس و ناامیدی نمی شود و به همین دلیل توانمندی خود را سریعا به دست میآورد
.


4.       از زندگی احساس رضایت زیادی دارد و این مساله کمتر به موقعیت ها
وابسته می باشد. احساس رضایت او بیشتر نوعی خوشبختی نسبت به کل زندگی است
.


5.       هم در بین جمع و هم در تنهایی، احساس شادکامی خود را حفظ می کند.5)
یک شهروند سالم، می تواند با دیگران چنان روابط دوستانه و صمیمانه ای برقرار سازد
که هم خود از این دوستی ها احساس رضایت کند و هم، طرف های صحبت او از دوستی با وی
لذت ببرند
.


6.       آشفتگی ها و ناراحتی های خویش را به نحوی آشکار می سازد که برای
جامعه ای که در آن زندگی می کند، قابل قبول است. تاثر و آشفتگی های خود را مهار می
کند و موجباتی را فراهم نمی آورد که باعث ناراحتی اطرافیانش شود. در بدترین شرایط
با حقایق روبه رو می شود، از مبارزه با مشکلات (به ویژه هنگامی که از گرفتاری ها
دور و به سوی موفقیت پیش می رود) احساس لذت می کند. یک شهروند سالم، هر چند ممکن
است در موارد خاصی حق داشته باشد که خشمگین یا عصبانی شود، اما توانایی کنترل خشم
خود را دارد و عملی انجام نمی دهد که بعدا از بابت آن احساس شرمساری کند
.


7.       یک شهروند سالم، آنچه را که هست قبول می کند و می داند که زندگی
دلخواه، خیالی بیش نیست و همیشه یک نوع ناتمامی و نقص در همه جا یافت می شود. چنین
فردی برای خواست های خود تلاش می کند. اما پس از اینکه تلاش ها و کوشش ها خود را
برای دستیابی به خواست هایش به حد بهینه ای انجام داد وضع موجود را می پذیرد
.


8.       دیگران و به ویژه افراد پایین تر یا تحت نظارت خود را حقیر نمی
کند. برای خود مزیت اضافی قائل نیست و در عمل نیز این احساس را با رفتاری مناسب در
محیط خانواده، محل کار، جامعه و در رابطه با دوستان و بستگان، نشان می دهد
. برای شهروندی که دارای سلامت روانی است چند اصل بسیار مهم وجود
دارد
:


9.       خودخواهی او بهنجار و سالم است. یعنی معتقد است که برای خوشبخت
شدن، لازم است که همه خوشبخت باشند و خود، خوشبختی را با تمام وجود جست وجو و
پیگیری می نماید
.


10.   به مفهوم همکاری رقابت آمیز اعتقاد دارد. رقبا برای بیشتر داشتن می
توانند با هم همکاری کنند
.


11.   با اینکه بین دیگران است، اما همیشه ماهیت شخصیت خود را حفظ می کند
و اجازه نمی دهد که تحت سلطه دیگران قرار گیرد
.


12.   یک شهروند سالم از فرصت ها برای رشد خود بهره برده و شوخ طبعی را
جزئی از زندگی سالم خود می داند. شوخ طبعی و بذله گویی چنین فردی غالبا با آگاهی و
خوش خلقی همراه است و باعث آزار دیگران نمی شود
.


چنین فردی اجازه نمی دهد حالت هایی نظیر بدبینی،
سوء ظن، غرور، نخوت، رشک و حسد، خودخواهی ناسالم و هیجان های منفی در او تقویت شود
.






شنبه 92 آبان 4 , ساعت 12:52 عصر

 

 

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بـشرى و بـویژه جوامع اسلامى مطرح اسـت. همواره این دو واژه در کنار هم بـه کار بـرده مى شوند و در نگاه اول بـه نظر مىآید هر دو بـه یک معنا بـاشند, اما با جستجو در متون دینى و فرهنگنامه ها بـه نکته قابـل توجهى مى رسیم و آن تفاوت این دو واژه است.  

در بـرخى کتـب لغت حجاب را این گونه تـعریف کرده اند: الحجاب: المنع من الـوصـول; حـجـاب یعـنى آنچـه مانع رسـیدن مى شـود.

برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان کردن و منع از دخول است.(و به عنوان شاهد آیه شریفه ((و من بـیننا و بینک حجاب)) را ذکر کرده اند.  

در دیگر کتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى که پوشانیده است خود را به پوشاندنى. 

بـا تـوجه بـه معانى ذکرشده درمى یابـیم حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه این پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبیعى دارد; یعنى پوشش ظاهرى افراد و بـویژه زنان را حجاب مى گویند, که مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود.  

عفاف نیز داراى معانى گوناگونى است, که در مجموع تعریف کاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانى در ((مفـردات القـرآن)) مى نویسد: العفه حصول حاله للنفس تـمتـنع بـها عن غلبـه الشهوه; عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت که تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگیرى مى شود.  

البته قابـل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاکدامنى است که در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان یسـتـعـفـفـن خـیر لهنو: ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا.  

در ادامه تـوضیح بـیشتـرى در بـاره این آیات خـواهد آمد. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسایل مالى مورد نظر است, نظیر; و من کان غنیا فلیستعفف و من کان فقیرا فلیإکل بالمعروف; و آن کس که توانگر است, باید(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى کند و آنکه تهیدست است, مطابق عرف بخورد.  

آنچـه در این مقاله مورد نظر ما اسـت, مفهوم اولى اسـت; یعنى خودنگهدارى از شهوت و مسایل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد.  

دیگر کتب لغت نیز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است.

 برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترک شهوات و پاکى خوى و جسم)) آورده اند.  

از مجموع معانى ذکرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـیجه گرفت که عفاف نوعى حجـاب درونى است که انسان را از گناه بـازمى دارد.  

حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـیرى لطیف تـر; حـجـاب میوه عفاف اسـت و عفاف ریشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممکن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خویش ایجاد نکرده بـاشند. این گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى دیگر کسانى هستند که ادعاى عفاف کرده و با تعابیرى همچون; من قلب پاکى دارم, خدا با قلبها کار دارد, آدم باید چشمش پاک باشد و ... خود را سرگرم کرده و مصداق ((لیفجر امامه)) مى شوند. انسانهایى چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته اى اساسى را بـنگارند و آن این است که درون پاک, بیرونى پاک مى پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد.  

امام خـمینى, پـیامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرماید: ((توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را که خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى این است که آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استـعمار پـایمال شـوند, این ارزشـها زنده بـشوند.))  

ویژگی های مفهوم عفاف:
عفاف و خویشتن داری، در برابر فزون خواهی شهوانی و کشش نفسانی، چه ویژگی هائی دارد:

• خصلتی انسانی است.

• حالتی درونی است.

• نشانه های بیرونی دارد.

• در رفتار و گفتار بروز می کند.

• با رفتار و نشانه های متناقض، سازگار نیست.

• نه از موضع ناتوانی بلکه از بلندای عزت و اقتدار، صورت می بندد.
عفاف، خویشتن داری با علائم و نشانه های رفتاری و گفتاری است و وجود آن بستگی به وجود نشانه های آن دارد پس حفظ عفاف بدون رعایت نشانه های آن ممکن نیست. عفت نمی تواند یک امر صرفاً درونی باشد و هیچ علامت بیرونی نداشته باشد. بخشی از تفاوت در نشانه های خویشتن داری زن و مرد، از تفاوت در خلقت آنها سرچشمه می گیرد و یکی از نشانه های عفاف، پوشش است. عفاف بدون رعایت پوشش، قابل تصور نیست. نمی توان به زن یا مردی، «عفیف» گفت در حالی که عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می شود گرچه تفاوت رفتارهای انسانی و حیوانی، ریشه در تفاوت خلقت و فطرت، گرایشها و منش ها دارد. در اسلام از نشانه های برجستة «عفاف» می توان به پوشش اسلامی (حجاب) اشاره نمود.( مطهری? 1362 ? ص 106)
شهید مطهری در مسئله حجاب می نویسد:«وقتی زن پوشیده و سنگین از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنی را رعایت کند افراد فاسد و مزاحم جرأت نمی کنند متعرض آنها شوند.»( مطهری 1375? ? ص 177)
ایشان در ذیل آیة 61 سورة نور چنین می نویسد:«از جملة «ان یستعففن خیرٌ لهن» می توان یک قانون کلی را استنباط کرد و آن اینست که از نظر اسلام هر قدر زن جانب عفاف و ستر (پوشش) را مراعات کند پسندیده تر است و رخصتهای تسهیلی و ارفاقی که به حکم ضرورت دربارة وجه وکفین و غیره داده شده است، این اصل کلی اخلاقی رانباید از یاد برد.»(مطهری1375? ? ص 168)
نشانه بودن «حجاب» برای «عفاف» گریزناپذیر است. پوشش، نشان عفاف است.
«عفت و حیا، خصلتی انسانی است که تاریخ بر نمی تابد و مورد پذیرش تمامی انسانها بوده و هست. و انسانهای بزرگ و ادیان آسمانی نیز بدان توصیه کرده اند. در شریعت اسلامی نیز بر آن تأکید فراوان شده است. همین خصلت انسانی یکی از فلسفه های اصلی پوشش آدمی بوده است»( مهریزی? حجاب ?ص 39)
در خصوص اندازة وابستگی پوشش با حجاب، استاد مطهری می نویسند:«حیا و عفاف از ویژگیهای درونی انسان است و حجاب به شکل و قالب و نوع و چگونگی پوشش بر می گردد. تفاوت باطن و ظاهر یا روح و جسد و یا گوهر و صدف را می توان به عنوان تمثیل دراین زمینه به کاربرد. به گمان مااینها دوحقیقت هستندومیزان وابستگی این دونیاز به تأمل دارد»( مطهری ? 1375 ? ص 52 الی 57)
اگر وابستگی حجاب با عفاف قطعی نشود نمی توان در استدلال برای حجاب، از ارتباط «نشانه» و «واقعیت» سخن گفت.





<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ